امیرصدراجونمامیرصدراجونم، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
امیرحسین جونمامیرحسین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

دنیای پسرونه هام

یه شوک

یک هفته ای بود که امیر صدرا وقتی از مهد کودک بر میگشت  ناهار نمیخوردش و میگفت که من سیرم من هم با خودک گفتم نکنه که گرما زده شده چیزی نمیخواد خلاصه  امیر صدرا جان یه روز اومد و گفت که که من کیک و شیر خریدم گفتم مگه پول داشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  گفت نه به من دادند  رفتم مهد و جویا شدم دیدم بله اقا هر روز که میخواسته بیاد خانه برای خودش کیک و شیر میگرفته و میخورده میگفته خاله من گرسنه ام و بهش میدادند فهمیدم که یه حساب دفتری برای خودش درست کرده این هم از کار شیطون بلای ما   ...
4 خرداد 1396

مسابقه

چند وقت پیش مهد کودک امیر صدرا مسابقه دوچرخه سواری گذاشته بود خیلی ذوق میکردی و دوست داشتی که شر کت کنی همش میپرسیدی مامان من و ثبت نام کردید خلاصه روز مسابقه رفتیم فرهنگ سرا و بچه ها باید تکی تکی مسابقه میدادند و زمان را ثبت میکردند وقتی که فهمیدی این جوریه اصلا خوشت نیومدی و گفتی که این مسابقه نیست به درد نمیخورد خلاصه برنده مسابقه  همه ی بچه ها بودند 
4 خرداد 1396

باز هم مریضی

امیر صدرا  از روز 5 شنبه مریض شده سرما خوردگی و استفراغ همه با هم قاطی شده همش خواب هستی و میگی مامان من فردا خوب میشم از امروز میگی مامان من نمی نوانم چیزی بخورم گلوم میسوزه الانم بردیم امپول زدیمت چون استفراق میکردی بابا گفت اصلا گریه نکردی انشالله که خوب میشی   ...
16 ارديبهشت 1396