امیرصدراجونمامیرصدراجونم، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
امیرحسین جونمامیرحسین جونم، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

دنیای پسرونه هام

واکسن امیرحسین

پنج شنبه 24 فروردین 1402 بردمت واکسن کلاس اول را زدند  وای که که چه واکسن بدی بود چه قدر اذیت شدی  جای واکسن سفت شده بود و ورم کرده بود  یک سره میگفتی دستم درد میکنه  مثل کسی که دستش شکسته باشد دست را نگه داشته بودی الان بعد از چهار روز هنور هم میگی یک کمی درد میکنه  هنوزم که دست میزنم جای واکسن گرم است  خدارا شکر که زدیم و تمام شد
28 فروردين 1402

حال این روز ها

از روز سه شنبه9 اسفند ساعت 4و 30 دقیقه از صدای سرفه ات را شنیدم اومدم دیدم چه قدر تب داری  بعد هم گفتی گلوم درد میکنه دارو بهت دادم بعد پس اوردی  دو سه باری پس اوردی  نوبت گرفتم بردمت دکتر گفت ویروس است  بهت امپول داد که دیگه پس نیاری   بعد از نیم ساعت که اومدیم خانه فایده نداشت دیدم هرده دقیقه یک بار استفراغ میکنی  دوباره بردمت دکتر  این دفعه  سرم داد و یک امپول که ریخت داخل سرم و گفت اگر بعد از این  پس بیاری باید بیایی بستریش کنیم  خلاصه دو تا یی با هم تاساعت 3 درمانگاه بودیم و بعد که سرمت تمام شد رفتیم خانه ولی عصر دو بار دیگه پس اوردی  و صبر کردم&n...
13 اسفند 1401

کلاس نقاشی

در کل عاشق کشیدن نقاشی هستی  برای همین به فکر افتادم که کلاس نقاشی ثبت نامت کنم  یک مدتی میشه که میبردمت کلاس نقاشی و دیدم که جای خوبی نیست و اونجا نبردمت خودتم دوست نداشتی  از دیروز یک جای جدید پیدا کردم و نزدیک خانه است و میبرمت اونجا از اینجا خودت خیلی خوشت اومده و راضی هستی 
5 دی 1401

شب یلدا

امسال چون مهد کودک میری از این که میخوان براتون جشن یلدا بگیرن خیلی خوشحال بودی  هر  کس توی مهد برای کلاس خودش در حد توانش میتوانست خوراکی و وسایل یلدا را تهیه کند و ببرد چند روز قبل از شب یلدا عکاسی داشتید  وبعد هم چهارشنبه 1401/10/1  جشن گرفتن  خلاصه این که بهت خوش گذشته بود  در کل عاشق مهدکودک هستی انشالله عکس های قشنگت را میزارم ...
5 دی 1401

دومین دندان

یک مدتی پیش گفتی مامان دندانم درد میکنه  منم نگاه کردم چیزی نیستش تا این که دیدیم دوباره مثل دندان اولی داری دندان در میادولی دندان شیری سفت و محکم سرجاش است  نمیدانم چرا دندان هات این مدلی درمیاد و میفتد  الانم میگی دست نزنید به دندانم خیلی درد میکنه 
5 دی 1401

عینکی شدن امیرحسینم

نمیدانم از کجا شروع کنم و چی بگم اول از همه خدا را شکر میکنم  چون ممکن بود ازدواج فامیلی من و بابا اتفاقات بدتری برای شما ها ببفتد  چند وقت پیش از طرف مهد کودک امیرحسین اومده بودن برای بینایی سنجی  چند روز بعد دیدم یک برگه داخل کیف امیر حسینم است که نوشته بود چشمات ضعیف است و باید به دکتر مراجعه کنیم بعد ظهر سوم اذر 14001 به دکتر رفتیم و بعد از معاینه با دستگاه گفت که چشمات خیلی ضعیف است  گفت که چشم چپ 3و75 است و چشم راستت 2و75 است  دکتر گفت که باید عینک بزنی  دیگه دنیا روی سرم خراب شد اصلا فکرش را هم نمیکردم که چشمات این قدر ضعیف باشه  دکتر گفت باید قطره بریزد که چشمات بهتر معل...
22 آذر 1401

تجربه ی مهدکودک

امسال سال اولی است  که به مهدکودک میروی                                                                                                                                              روز اول استرس داشتی همش میپرسیدی من اونجا چیکار میکنم ؟ کلاسم کجاست؟ دوستام کی هستند؟و.....    &nb...
19 مهر 1401

دندان شیری

وای خدای من پسر کوچولوی من دارد بزرگ میشه  تازه متوجه شدم که پشت دندان شیریت دندان دایمیت داره درمیاد  خدا را شکر داری از دست دندان های شیری راحت میشی  چون خیلی دندان های بدی بودند همش میریختن و سیاه میشدند  ولی من فکر نمیکردم به این زودی دندان های دایمی دربیاری  چون دندان شیری را از یک سال به بعد در اوردی خدا را شکر ...
9 فروردين 1401