حرفی شنیدنی
امروز صبح برای رفتن به مهد اماده شد و رفتیم توی حیاط
همین طور که داشتیم میرفتیم امیر صدرا گفت مامان یک ملخ رفت نزدیک در خانه
گفتم ملخ ؟ رفته بود زیر دمپایی
تا دمپایی را حرکت دادم دیدم یک بچه مارمولک است
گفتم این که مارمولک است نه ملخ امیر صدرا
خلاصه شانسمون گرفت و بابای مهربونم از راه رسید و حسابش را رسید
بعد امیر صدرا میگه مامان این مثل اسکار است مگه نه ؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی