یادی از گذشته
مشغول لتجام کار هایم بودم که سر و صدایی از امیر صدرا نمی امد
با خودم گفتم که این بچه یک دسته گلی به اب داده
از پنجره اشپزخانه توی حیاط را دیدم که با این صحنه روبه رو شدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
مشغول لتجام کار هایم بودم که سر و صدایی از امیر صدرا نمی امد
با خودم گفتم که این بچه یک دسته گلی به اب داده
از پنجره اشپزخانه توی حیاط را دیدم که با این صحنه روبه رو شدم